پیش از این دربارهی مفهوم و معنای ابتلائات و امتحانات خداوند سخن گفتیم و بیان گردید که امتحان خدا، مانند امتحانات بشر برای کشف مجهول و کسب اطّلاع نیست، چراکه پروردگار متعال عالم به هر چیز است، حتّی از نیّتها خبر دارد «... إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ». خدا از (اسرار) درون سینهها آگاه است.[1] بلکه این امتحانات از جانب او معنای دیگری دارد. همچنین گفتیم که همه در معرض امتحان هستند و امتحان الهی استثناپذیر نیست. حتّی انبیاء الهی از این قاعده مستثنی نیستند. خداوند متعال در سورهی انبیاء میفرماید: «... وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً وَ إِلَيْنا تُرْجَعُونَ». و شما را با بدیها و خوبیها آزمايش میکنیم و سرانجام بهسوی ما بازگردانده میشوید.[2]
مولا امیرالمؤمنین علی علیه السّلام میفرمایند: «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَعَاذَكُمْ مِنْ أَنْ يَجُورَ عَلَيْكُمْ وَ لَمْ يُعِذْكُمْ مِنْ أَنْ يَبْتَلِيَكُمْ وَ قَدْ قَالَ جَلَّ مِنْ قَائِلٍ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ وَ إِنْ كُنَّا لَمُبْتَلِينَ». ای مردم! خداوند به شما ظلم نخواهد کرد و از این جهت تأمین داده است، امّا هرگز شما را ایمن نساخت که آزمایش نفرماید، که این سخن از آن ذاتِ برتر است که فرمود: در جریان نوح نشانههایی است و ما مردم را میآزماییم.[3] امام صادق علیه السّلام فرمودند: «إِنَّهُ لَيْسَ شَيْءٌ فِيهِ قَبْضٌ أَوْ بَسْطٌ مِمَّا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَوْ نَهَى عَنْهُ إِلَّا وَ فِيهِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ابْتِلَاءٌ وَ قَضَاءٌ». در آن چه خداوند بدان امر فرموده یا از آن نهی کرده است، هیچ گرفتگی و گشایشی نیست مگر آنکه برای خداوند عزّ و جلّ در آن ابتلاء (امتحان) و قضایی (حکمی) است.[4]
امّا باوجود این همه تصریح در آیات و روایات و حکم عقل، در گمان بعضی از مردم، این امتحانات بیمورد و بیمعنا به نظر میآیند، تا جایی که حتّی بسیاری در بوتهی امتحان، عنان صبر از کف داده و لب به شکوه و گلایه میگشایند. اینها همه از سر جهل و نادانی است. کسی که خدای خود را نشناخته و از صفات متعالی و زیبای او بیخبر است و یا آنها را باور ندارد و از ایمان ناقص و ضعیفی برخوردار است، در امتحانات دچار تزلزل و بدبینی میشود. و حال آنکه در هر امتحان و ابتلایی حکمتها و فوائد کثیری نهفته است که بسیاری از ما از آنها بیاطلاعیم. بنابراین لازم است از حکمتهای ابتلا و امتحان بیشتر صحبت کنیم تا پارهای از شبهات و سؤالهای موجود در این موضوع، به حول و قوهی الهی مرتفع گردد.
ابتلائات الهی بر مبنای حکمت
وجود هرگونه ضعف و نقصی در ذات پروردگار محال است، زیرا او مخزن خیرات و محاسن است و هر چیز نیکو، پسندیده و زیبایی از او نشأت میگیرد. هر موجود ضعیفی برای آنکه کامل شود محتاج دیگری است تا در مسیر تکامل خود از او مدد گیرد و حال آنکه خدای متعال غنیّ بالذّات است و تمام موجودات و مخلوقاتِ او، در اصل وجود و در سیر کمالیِ خود محتاج اویند: «يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ». اى مردم شما (همگى) نيازمند به خدایید تنها خداوند است كه بینیاز و شایستهی هرگونه حمد و ستايش است.[5]
یکی از صفات نکوهیدهای که در ذات پاک و مقدّس خداوند تبارک و تعالی راه ندارد، ظلم به مخلوقات و بندگان خویش است. در واقع گرچه او بر هر کار قدرت دارد و کسی را یارای مقابله با او نیست: «... إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ». خداوند بر هر چيز تواناست.[6] ولی ذات پاکش مبرّای از آن است که بر مخلوقات خویش ستم ورزد: «إِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ وَ إِنْ تَكُ حَسَنَةً يُضاعِفْها وَ يُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْراً عَظِيماً». خداوند (حتّى) بهاندازهی سنگينى ذرّهای ستم نمیکند و اگر كار نيكى باشد، آن را دوچندان میسازد و از نزد خود، پاداش عظيمى (در برابر آن) میدهد.[7] «إِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئاً وَ لكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ». خداوند هيچ به مردم ستم نمیکند ولى اين مردماند كه به خويشتن ستم میکنند.[8] «... وَ لا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً». و پروردگارت به هیچکس ستم نمیکند.[9] بنابراین خداوند متعال عادل است بدین معنا که هرگز بر بندگان و مخلوقات خویش ظلم روا نمیدارد و هر کس را در جایگاه که سزاوار است، قرار میدهد.
یکی دیگر از صفات حق تعالی، لطف و مهربانی او نسبت به بندگان خویش است: «... إِنَّ اللَّهَ لَرَؤُفٌ رَحِيمٌ». خداوند، نسبت به مردم، رحيم و مهربان است.[10] «اللَّهُ لَطِيفٌ بِعِبادِهِ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ». خدا نسبت به بندگانش بسيار مهربان و نيكوكار است، هر كه را بخواهد روزى میبخشد و او نيرومند و تواناى شکستناپذیر است.[11] همچنین خداوند عالِم علی الاطلاق است. یعنی به همه چیز آگاه و محیط است و چیزی بر او پوشیده نیست و به هر کس که سزاوار باشد، از علم خود به قدر ظرفیتش عنایت میکند: «... عالِمِ الْغَيْبِ لا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّةٍ فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الْأَرْضِ وَ لا أَصْغَرُ مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْبَرُ إِلاَّ فِي كِتابٍ مُبِينٍ». خداوندى كه از غيب آگاه است و بهاندازهی سنگينى ذرّهای در آسمانها و زمين از علم او دور نخواهد ماند، و نه کوچکتر از آن و نه بزرگتر، مگر اين كه در كتابى آشكار ثبت است.[12] «هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ». او خدايى است كه همهی آن چه را (از نعمتها) در زمين وجود دارد، براى شما آفريد سپس به آسمان پرداخت و آنها را بهصورت هفت آسمان مرتب نمود و او به هر چيز آگاه است.[13]
و چرا چنین نباشد و حال آنکه او خالق همه چیز و مربّی (ربّ و پرورشدهنده) آنهاست: «ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ خالِقُ كُلِّ شَيْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ». (آرى،) اين است پروردگار شما! هيچ معبودى جز او نيست، آفريدگار همه چيز است، او را بپرستيد و او نگهبان و مدبّر همه موجودات است.[14] «قُلْ أَ غَيْرَ اللَّهِ أَبْغِي رَبًّا وَ هُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْءٍ ...». بگو: آيا غير از خدا را به ربوبيّت گزينم درصورتیکه خدا پرورندهی همهی موجودات است؟[15]
نتیجه آن که: خدایی که از هرگونه زشتی و نقصی منزّه است، خالق هر چیز است، عادل است و به بندگانش ظلم نمیکند، با همه مهربان و رحیم است، عالم به هر چیز است و جهل در او راه ندارد، و تربیت و پرورش موجودات و بندگانش به ید قدرت اوست، یعنی آنها را نیافریده تا رها باشند، بلکه آفریده تا آنها را رشد دهد و به کمال برساند، پس هر کاری که میکند، از روی دلیل و در راستای لطف، عنایت و مهربانیای است که زمینهی کمال را برای موجودات فراهم مینماید. به این حقیقت حکمت میگویند. آری یعنی اضافه بر آن چه گفتیم، خداوند عزّ و جلّ حکیم هم هست. حکمتش بدین معناست که هر کار و دستوری که از ناحیهی او صادر میشود، از روی علم لایزال و نامحدود او و بر مبنای مصلحتی است که رشد و تعالی بندگان را به بهترین شکل تأمین میکند: «... فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ». بدانید بهدرستی که خدا شکستناپذیر و حکیم است.[16]
لذا با این نگاه، امتحانات و ابتلائات الهی، حتماً حکایت از حکمتهای ارزشمندی دارد که نهتنها برای آزار و اذیّت و یا ستم در حق بندگان نیست، بلکه باعث رشد و تعالی ایشان میشود.
برخی از حکمتهای ابتلائات الهی
از باب نمونه بعضی از حکمتهایی که در آیات و روایات دربارهی ابتلائات پروردگار متعال ذکرشده است را بیان میکنیم:
1-رسوا شدن منافقان و افراد دو رو: «ما كانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ». چنين نبود كه خداوند، مؤمنان را به همانگونه كه شما هستيد واگذارد، مگر آن كه ناپاك را از پاك جدا سازد. و نيز چنين نبود كه خداوند شما را از اسرار غيب آگاه كند (تا مؤمنان و منافقان را از اين راه بشناسيد، اين برخلاف سنّت الهى است) ولى خداوند از ميان رسولان خود، هر كس را بخواهد برمیگزیند (و قسمتى از اسرار نهان را كه براى مقام رهبرى او لازم است، در اختيار او میگذارد.) پس (اکنونکه اين جهان، بوتهی آزمايش پاك و ناپاك است،) به خدا و رسولان او ايمان بياوريد! و اگر ايمان بياوريد و تقواپیشه كنيد، پاداش بزرگى براى شماست.[17]
در توضیح این آیهی شریفه در تفسیر نمونه آمده است: «قبل از حادثهی اُحُد موضوع "منافقان"، در ميان مسلمانان، زياد مطرح نبود به همين دليل آنها بيشتر، "كفّار" را دشمن خود میدانستند، امّا بعد از شكست اُحُد و تضعيف موقّتى مسلمانان راستين و آماده شدن زمينه براى فعّاليّت منافقان، فهميدند دشمنانى خطرناکتر دارند كه بايد كاملاً مراقب آنها باشند و آنها منافقاناند و اين يكى از مهمترین نتایج حادثهی اُحُد بود. آیهی فوق، كه آخرين آیهای است كه در اینجا از حادثهی اُحُد بحث میکند، اين حقيقت را بهصورت يك قانون كلّى بيان نموده و میگوید: [ما كانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ: چنين چيزى ممكن نيست كه خداوند مؤمنان را به همان شكل كه شما هستيد بگذارد و آنها را تصفيه نكند و "طيّب" (و پاك) را از" خبيث" (و ناپاك) متمايز نسازد] اين يك حكم عمومى و همگانى است و يك سنّت جاودانى پروردگار محسوب میشود كه هر كس ادّعاى ايمان كند و در ميان صفوف مسلمين براى خود جايى باز كند، به حال خود رها نمیشود، بلكه با آزمایشهای پیدرپی خداوند، بالآخره اسرار درون او فاش میگردد.
در اینجا ممكن بود سؤالى مطرح شود (و طبق پارهای از روايات چنين سؤالى در ميان مسلمانان نيز مطرح بود) و آن اين كه خدا كه از اسرار درون همهکس آگاه است، چه مانعى دارد كه مردم را از وضع آنها آگاه كند و از طريق علم غيب، مؤمن از منافق شناخته شود. قسمت دوم آيه: [وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ] به اين سؤال پاسخ میگوید كه: [هیچگاه خداوند اسرار پنهانى و علم غيب را در اختيار شما نخواهد گذارد] زيرا آگاهى بر اسرار نهانى –بهعکس آن چه بسيارى خيال میکنند- مشكلى را براى مردم، حل نمیکند، بلكه در بسيارى از موارد باعث هرجومرج و از هم پاشيدن پيوندهاى اجتماعى و خاموش شدن شعلههای اميد و از بين رفتن تلاش و كوشش در ميان تودهی مردم، میگردد. و از همه مهمتر اين كه بايد ارزش اشخاص از طريق اعمال آنها روشن گردد نه از راه ديگر و مسئلهی آزمايش و امتحان پروردگار نيز، چيزى جز اين نيست، بنابراین راه شناسايى افراد، تنها اعمال آنها است».[18]
انشاء الله ادامهی «حکمتهای ابتلائات الهی» را در مقالهی بعد بیان خواهیم کرد.
خودآزمایی
1-آیا ابتلائات و امتحانات الهی بر مبنای حکمت است؟ کمی توضیح دهید.
2-یکی از حکمتهای ابتلائات پروردگار را بیان کنید؟
پینوشتها:
[1] سوره آل عمران/ آیه 119 (ترجمه مکارم).
[2] سوره انبیاء/ آیه 35 (ترجمه مکارم).
[3] نهجالبلاغه (دشتی) ص 143.
[4] الكافي (ط - الإسلامية) ج 1 ص 152.
[5] سوره فاطر/ آیه 15 (ترجمه مکارم).
[6] سوره بقره/ آیه 20 (ترجمه مکارم).
[7] سوره نساء/ آیه 40 (ترجمه مکارم).
[8] سوره یونس/ آیه 44 (ترجمه مکارم).
[9] سوره کهف/ آیه 49 (ترجمه مکارم).
[10] سوره بقره/ آیه 143 (ترجمه مکارم).
[11] سوره شوری/ آیه 19 (ترجمه انصاریان).
[12] سوره سبأ/ آیه 3 (ترجمه مکارم).
[13] سوره بقره/ آیه 29 (ترجمه مکارم).
[14] سوره انعام/ آیه 102 (ترجمه مکارم).
[15] سوره انعام/ آیه 164 (ترجمه الهی قمشهای).
[16] سوره بقره/ آیه 209.
[17] سوره آل عمران/ آیه 179 (ترجمه مکارم).
[18] تفسير نمونه ج 3 ص 187 و 188.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
مسلم زکیزاده